معبود انسان ها انچه را افریده است برای بقا و هستی ان حدی تعیین نموده است و انرا معلوم گردانیده که استوار نموده است .
از روی حکمت و لطف به افرینش نظامی بخشیده است و به هر یک از انها نیز صفتی عنایت کرده است .
و انگاه هیچ کدام از انها ازمحوری که برایشان تعیین شده است خارج نگردندو وظیفه ای که به انان داده شده پیوسته انجام داده - کوتاهی نمی نمایند. و ان لحظه که ماموریت یافتند کاری را انجام دهند با سستی و گفتن دشوار است شانه خالی نکرده و عناد پیشه نمی کنند . زیرا واقف هستند که تمام چیز ها بخواست او بوجود امده .. اوست خالق تمام این افریدگاران مختلف که به نقشه و تدبیر و اندیشه نیازی نداشته باشد به خلقتی که پدید اورده رنگ هستی زد -بانها حیات بخشید.
ان روزگار که امر افرینش به اتمام رسید عالم هستی گریبان را در قلاده ای اسیر نموده به طاعت او فرود اورد و دعوتی که معبود بشر از انان نموده بود پاسخ داد زیرا هیچ کدام از افریده ها جرات انرا نداشتند که در امر او سستی بورزند و در اطاعت از امرش چون و چرا بیاورند.
بعد از ان در هر یک از اشیائی که خلق نموده بود صفتی قرار داد تا هر یک از اشیا راه خویش را پیش گیرند در حال اضداد گوناگون در میان انها الفتی برقرار ساخت و به نحوی میانشان الفت و وصال برقرار کرد که جدائی انها از یکدیگر غیر ممکنست و در میان انان کیفیتی جذب کننده قرار داد.
واقعا که چه شگفت اور است که در چهره انسان ها در ایام اندیشیدن بدانها حیرت چون گلی می شکفد.
نهج البلاغه خطبه 90